مجمع عمومي
سازمان ملل
متحد
|
![]() |
سند
شماره A/54/546 مورخ
12 نوامبر 1999
موضوع
رديف 34 از
موضوعات
دستوركار
گفتگوي
تمدنها
2-
گزارش
حاضر موقتي
است و هدف از
آن ارائه
خلاصه كوتاهي
از اقداماتي
است كه قصد
دارد در پاسخ
به دعوت مجمع
عمومي جهت
منعكس كردن
ايده گفتگوي
تمدنها و پيجوئي
راههاي محصوص
جهت تاثيرگذاري
بر جامعه
جهاني به
انجام رساند.
در تاريخ اوت
1999، چياندومنيكوپيكو
(Giandomenico
Picco) به عنوان
نماينده شخصي
دبيركل براي
پيگيري
موضوع سال
سازمان ملل
متحد براي
گفتگوي تمدنها
و نيز كمك به
دبيركل در
انجام وظايف
محوله، منصوب
شد. آقاي پيكو
تاكنون با برخي
از گروههاي
منطقهاي و
حكومتها
تماس حاصل
كرده و اين
گونه تلاشها
در آينده ادامه
خواهد يافت.
اين مطلب
پذيرفته شده
است كه با توجه
به وسعت مفهوم
گفتگوي تمدنها
و همچنين
فقدان منابع
مالي، هر طرحي
در اين زمينه
بسيار متمركز
و با حمايت
منابع مالي خارج
از نظام ملل
متحد انجام
خواهد گرفت.
3-
گزارش
موقت نمانده
شخصي دبير كل
در مورد سال سازمان
ملل متحد براي
گفتگوي تمدنها
به پيوست است.
گزارش موقت
نماينده شخصي
دبيركل
سازمان ملل
متحد در مورد
سال سازمان
ملل متحد براي
گفتگوي تمدنها
1-
مفقهوم
گفتگوي تمدنها
را به طرق
مختلف ميتوان
تفسير كرد. به
همين لحاظ
لازم است براي
تحديد معناي كاربردي
مفهوم مزبور
در چارچوبي
معنوي به دو
محدوديت عمدهاي
كه در بالا به
آن اشاره شده
توجه شود.
2-
مفهوم
گفتگوي تمدنها
طيفي از معاني
متفاوت را از گفتگوي
فرهنگي بين
اسلام و غرب،
تا گفتگوي بين
مذاهب مهم و
تبادل آراء
فرهنگي –
سياسي بين
وارثين تمدنهاي
تاريخي در بر
ميگيرد. اين
امر باعث طرح
موضوعات
ديگري نيز ميشود:
اگر مذاهب
خاصي ذكر
ميشوند، چرا
مذاهب ديگر
ذكر نشوند؟
تمدن چيست؟
چند تمدن
داريم؟ گرچه
همه اين
سوالات ميتوانند
موجه و مفي
باشند، ولي
سازمان ملل
متحد نميتواند
ميدان مناسبي
براي بررسي
آنها محسوب
شود. در واقع، اين
گونه بحثها
ميتواند باب سوءتفاهمهاي
تاريخي و
فرهنگي را
بازكند و در
نهايت منجر به
حركت در چهتي
مغاير با برداشت
كليه اعضاي
مجمع عمومي در
هنگام تصويب قطعنامه
22/53 به اتفاق
آراء گردد. بالنتيجه
ضرورت دارد كه
رويكرد ديگري
پيگيري شود.
3-
تجربيات
ده سال گذشته
ثابت كرد
گفتگوئي حتيالمقدور
پيشگيرانه و
جامع ضرورت
دارد. در آغاز
دهه گذشته
پيشگويي وحشتاور
و نادرستي
مطرح شد كه
براساس آن جنگهاي
آينده بين
تمدنها،
فرهنگها و
حتي مذاهب رخ
خواهد داد. چنين
چيزي رخ نداده
است. ما شاهد
هيچژونه
برخوردي ميان
تمدنها
نبودهايم. بالنتيجه
اكنون بسيار
مناسب است كه
اين دهه را
اميدوارانه و
تحت لواي
گفتگوي ميان تمدنهابه
پايان ببريم.
4-
بانگاهي
به دهه گذشته
آشكار ميشود
كه از ميان مناقشات
متعددي كه رخ
داده است برخي
با قصد فتنه
آفريني تحت
عنوان برخورد
تمدنها، مذاهب
يا موقعيتها
معرفي شدهاند.
در واقع،
احساس ميشد
عامل مشترك
بين جنگهاي ناحيه
قفقاز،
بالكان و شرق
و غرب آفريقا
اين است كه همه
آنها متكي بر
اين برداشت هستند
كه تنوع خطر
آفرين است.
اما برعكس،
پذيرش ارزش
والاي تنوع و
اين واقعيت كه
تنوع نقطه
آغاز رشد است،
در محور كار
سازمان ملل متحد
قرار دارد.
بالنتيجه اين
بحث به منزله
فرصتي است
براي
بازشناسي
ارزشهاي
اساسي كه
سازمان ما بر
پايه آنها استوار
گرديده است.
هدف از تاسيس
سازمان ملل
متحد ارائه
الگويي از
روابط بينالملل
بود كه مبتني
بر جذب باشد و
نه دفع. در
نتيجه، بنظر ميرسد
كه بتوان در
چارچوب ملل متحد
از دو مجموعه
تمدنها سخت
گفت: آن دسته
كه تنوع را
نوعي تهديد ميبينند
و آن دسته كه
تنوع را جزئي
لايتجزاء از
رشد تلقي ميكنند.
گفتگو بايستي
بين اين دو
تمدن يا
مجموعه تمدنها
صورت بگيرد.
5-
اين
سازمان،
همانند هر
سازمان ديگري
ميتواند به گفتگوي
تمدنها كمك
كند ولي بدون
شك در موقعيتي
نيست كه آن را
ابداع نمايد. اما بشريت
اين شانس را
آورده است كه گفتگو
از مدتها پيش
ابداع شده
است. در واقع
گفتگو حتي در
جايي كه به
نظر ميرسد جنگ
و كشمكش
مرزهاي غير
قابل عبوري
بين مردم ايجاد
كرده است،
جريان دارد.
حتي در اين
شرايط، شجاعت
و دورانديشي
انسان هايي كه
برخي از آنان
براي ديگران
ناشناخته ماندهاند،
در موراد
بسيار شعله
گفتگو را
صرفنظر از همه
مرزهاي واقعي
يا مصنوعي روشن
نگاه داشتهاند.
الگوي اين
اسنانهاي با
اراده كه قادر
بودهاند از
تنوع همسايگان
خود فراتر
روند و شعله
انسانيت را
روشن نگاه دارند،
بدون شك
موثرترين راه آموزش
و اشاعه گفتگو
است. بنابراين
هدف شناخت اين
نمونههاي
شجاعت انساني
است و نه تلاش
براي آنكه
آنچه را كه
شايد خود نيز
به خوبي آماده
ياد دادن
نيستيم به
ديگران نيز
بياموزيم. بهر
حال، گوش دادن
مهمترين جزء
گفتگو است.
6-
گفتگو
ميان تمدنها
يك مفهوم
كاملا جديد در
سازمان ملل نيست.
مفاهيم دگيري
با اهداف و
ارزشهاي
مشابه و مكمل
پيش از اين
مطرح شدهاند كه
از آن جمله ميتوان
به قطعنامههاي
اخير سازمان
ملل متحد
درباره فرهنگ
بردباري و
فرهنگ صلح
اشاره كرد.
مجمع عمومي به
موجب قطعنامه
126/48 سال 1995 را به
عنوان سال
سازمان ملل
متحد براي بردباري
اعلام كرده
بود. يكي از
نتايج مهم توجه
مجمع عمومي به
اين موضوع،
اعلاميه اصول
بردباري
(مراجعه شود
به سند (A/SI/201) بود كه
مجمع عمومي در
قطعنامه 95/51 به
آن اشاره كرده
است. در ماده
اول آن
بردباري به
اين شكل تعريف
شده است: “
احترام، پذرش
و تحسين تنوع غني
فرهنگهاي جهان
ما، اشكال
بيان و راههاي
انسان بودن ...
به عنوان
هماهنگي
تفاوت ها”
7-
بردباري
يك اصل فعال
است كه بر
شناسايي حقوق
بشر و كثرتگرايي
فرهنگي متك
است. بردباري
به معني تحمل
تخلفات
اجتماعي و
تبعيض يا
تضعيف عقايد
شخصي افراد
نيست. بلكه
نوعي سبك
زندگي است كه
به شخص اجازه
ميدهد
آزادانه به
اعتقادات خود
پايبند باشد
و در عين حال
اين نكته را
بپذيرند كه ديگران
هم به عقايد
خودشان به
همان گونه پايبند
خواهند بود.
بردباري به
معناي به
رسميت شناختن اين
موضوع است كه
انسانها
متفاوت هستند
و حق دارند با
وجود همين
تنوعات در صلح
بسر ببرند،
بدون اينكه
عقايد خودشان
را به ديگران
تحميل كنند.
اين مفهوم
حاكي از مشاركت
فعال در
دمكراسي و صلح
است و ميتواند
به از بين
بردن
برخودرهاي
متكي بر پيش
داوري كمك كند
و عملا به
خشونت،
ناسيوناليزم افراطي،
حذف ديگران و
تعصب و كوته بيني
پايان بخشد.
8-
منشور
ملل متحد از
همه مردم ميخواهد
كه “بردباري داشته
باشند و به
عنوان
همسايگاني
خوب در صلح با
يكديگر زندگي
كنند.
“بردباري، اساس
مهمي براي حفظ
جامعه مدني
است. مقدمه
بردباري
گفتگو و ارزشهاي
مساوات، عدالت،
تنوع و
همبستگي با
ديگران است كه
بطور طبيعي از
گفتگو نشات ميگيرد.
9-
مجمع
عمومي، به
موجب
قطعانامه 15/52
سال 2000 را به
عنوان سال بينالمللي
فرهنگ صلح
اعلام كرده
است. فرهنگ
صلح، آنگونه
كه در برنامه
عملي مربوط
تعريف شده
است، عبارتست
از ارزشها،
اعمال و رفتاري
كه منعكس
كننده و الهام
بخش تعامل و
مشاركت
اجتماعي، بر
پايه اصول
آزادي، عدالت
و دمكراسي،
همه حقوق بشر،
بردباري و
همبستگي است
كه خشونت را
مردود ميداند.
هدف فرهنگ صلح
پيشگيري از
مناقشات از
طريق برخورد
با علل ريشهاي
آنها و حل
مسائل از طريق
گفتگو و مذاكره،
و نيز تضمين
برخورداري
همه اعضاي
جامعه از
رعايت همه
حقوق و
امكانات مشاركت
كامل در
فراگرد توسعه
است.
10- فرهنگ صلح را
ميتوان
تحولي مهم و
واكنشي در
مقابل كساني
تلقي كرد كه
نظريه “برخورد
تمدنها” را به
عنوان الگوي
تازهاي كه از
خاكستر جنگ
سرد سر بلند
خواهد كرد،
مطرح كردند. براساس
اين نظريه،
تنشها و
مناقشات بين
تمدنها،
فرهنگها و
مذاهب بر
سياست جهاني سلطه
خواهد يافت.
در مقابل،
فرهنگ صلح
متكي بر اين اعتقاد
است كه انسانها
و ملتها قادرند
از طريق
گفتمان
مسالمتاآميز،
تعاملهاي
مفيد متقابل و
تعريف ارزشهاي
مشترك، جهان
بهتري بنا
كنند. مجمع
عمومي به
منظور ترويج
فعاليتهاي
گسترده در اين
زمينه سال 2000 را
به عنوان سال
بينالمللي
فرهنگ صلح
اعلام كرده
است. اين
اقدام بايد
راه را براي
سال سازمان
ملل متحد براي
گفتگوي تمدنها
در 2001 هموار كند. بعلاوه،
اين دو سال،
اولين سالهاي
دهه بينالمللي
فرهنگ صلح و
عدم خونت براي
كودكان جهان
هستند كه موجب
تقويت مفاهيم
مزبور و كمك
به جا افتادن
آنها در روابط
بينالملل
خواهد شد.
11-اين مفاهيم
در عين حال
اساسي است جهت
انتقال از
فرهنگ واكنش
به فرهنگ
پيشگيري،
يعني آنچه كه
دبير كل ملل
متحد در گزارش
خود راجع به
فعاليت
سازمان در سال
1999 (سند شماره (A/54/1999/6 خواستار
آن شده است.
اكثرمناقشات اخير كه
در آنها از
سازمان ملل
متحد درخواست
ميانجيگري و مداخله
شده است مبتني
بر زمينههاي
قومي، قبيلهاي
يا مذهبي بودهاند.
اين امر گوياي
ضرورت بيشتر
ترويج تفاهم و
برخورد با علل
ريشهاي
مناقشات است.
فرهنگ پيشگيري
مشتمل بر
بردباري است
اما در عين
حال مستلزم تصميم
مشترك و تعهد
استوار حكومتها
به ايجاد تحرك
در فراگردهاي
گفتگو و
ميانجيگري
جهت برخورد با
علل اساسي مناقشات
بالقوه، پيش
از تبديل شده
آنها به جنگ
نيز هست.
12- اعضاي ملل متحد
ارزشهاي
مشتركي دارند
كه در منشور
ملل متحد
منعكس شده
است. گسترش
اين ارزشهاي مشترك
ميتواند
بنابه تعريف،
گفتگو را
تسهيل كند، زيرا
دول عضو در
اصول مشترك بيشتري
با هم سهيم
خواهند شد.
برخي ممكن است
هراس داشته
باشند كه اين
گسترش، منجر به
سلطه اقويا
شود. در اين
زمينه،
سازمان ملل متحد
قادر است از
طريق تلاش
براي تضمين
اين مسئله كه
در فراگرد
گسترش مزبور،
هويتهاي
موجود حفظ
خواهند شد،
نقشي مهم ايفا
كند. تاريخ
بشر همواره با
دو گرايش ظاهرا
متعارض به پيش
رفته است: در
عرض سي سال
گذشته،
همگرايي و
هويتهاي محلي
دوشادوش هم در
نقاط مختلف
جهان جلوهگر
شدهاند. اين
امر نشان ميدهد
كه گسترش ارزشهاي
مشترك و تقويت
هويتهاي
مزبور متعارض نيستند.
پيام تنوع تا
جائيكه به
نظام ملل متحد
مربوط است، در
شرايطي كه
ارزشهاي مشتركي
كه ما را به هم
ميپيوندد
روبه گسترشاند،
ميتواند به
عنوان ابزاري
براي حمايت از
هويتهاي
متمايز عمل
كند.
13-هر قدر كه
درك تنوع
بيشتر باشد
احساس هويت
عميقتر و
گسترش
ارزشهاي
مشترك با
سهولت بيشتري
صورت خواهد
گرفت. اين
تحولات به
نوبه خود نظام
ملل متحد را
تقويت خواهد
كرد.
14- بنابراين، كاملا
مناسب است كه
روح گفتگوي
تمدنها باب
فراگرد مهمي
را براي سازش
در نقاط مختلف
جهان بازكند.
همانگونه كه
در خلال دهه 1990
بسياري از
كساني كه به
جنگ ميرفتند از
خطر تنوع به
عنوان بهانهاي
جهت توجيه
مناقشه
استفاده
نمودند، شايد
در آينده كساني
كه بدنبال صلح
هستند از روح
گفتگوي تمدنها
به عنوان
ابزاري براي
پيشرفت بهرهگيرند.
15- دبير كل ملل متحد
از من خواسته
است كه سه
مرحله بنيانهاي
مفهومي،
پذيرش واقعتي
و هدف را كه رئوس
آنها در اين
گزارش موقت
مطرح شده در
عمل پيگيري
كنم.
16-اينجانب
ضمناً آمادگي
آن را دارم كه
درباره
فعاليتهائي
كه از سوي دبيركل
پيگيري ميكنم،
توضيحاتي در
اختيار دول
عضو و گروههاي
منطقهاي
قرار دهم، و
در مورد ساير
اقداماتي كه
ممكن است
يونسكو علاقه
داشته باشد با
همكاري دبير
كل ملل متحد
پيگيري كند
با آن سازمان
در تماس خواهم
بود.